هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

بعد از شکست هایی که میخوردم و توی نت به دنبال راه حل میگشتم،تنها چیزایی که پیدا میکردم یادداشت ها و تجارب کوتاه یکسری نوابغ رو میدیدم که هیچ وجه مشترکی با من معمولی نداشتن.
همیشه دوست داشتم تجاربم رو در اختیار همه قرار بدم ولی تجارب یک انسان شکست خورده چقدر میتونه با ارزش باشه؟!
هدف بزرگی هست که به خاطرش شکست های بزرگی رو تجربه خواهم کرد.داستان و احساساتم رو تا حدودی به اشتراک میگذارم.
شاید روزی همین داستان ها و احساس ها ،بشه تجربه ای برای بقیه ،اونروزی که به هدف برسم.
البته شاید هم نه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

همیشه در طول زندگی مراحلی هست ک دچار سردرگمی میشیم. اون مراحل قابل شناسایی هستن؟! راه حل چیه؟! این سردرگمی ها برای چیه؟! یوقت مارو دچار گم‌گشتگی نکنه؟! 

جالب اونجاییه ک راه پیدا و مسیر مشخصه اما دچار سردرگمی هستیم. فکر میکنم تشویش ها کم بی تاثیر نیست. شاید کسی که آرامش بیشتری داره حتی اگه راهش رو هم‌ گم کنه و مسیرش مشخص نباشه باز هم کمتر دچار سردرگمی بشه. شاید باید کتاب دیل کارنگی رو تمومش کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۳۰
... Sapling

همه ی ما همواره بدنبال تغییر هستیم. کوچک ترین خواسته همچنان نیاز به تغییراتی بزرگ یا کوچک دارد. 

همه ی ما این ها رو بهتر از هر کسی میدونیم اما چرا هیچ اتفاقی نمیوفته.مشکل کجاست؟! 

بدترین چیز توی تغییر یک تغییر اشتباهه. شاید تجربه نکرده باشین سالها روی یک تغییر کار کنید و در نهایت بفهمین اشتباه میکردین و نباید اون چیز رو تغییر میدادین.

پس انتخاب موضوع و نوع تغییر خیلی مهمه. باید آگاهانه انجام بشه. بعضی صفات ک بارز هستن مثل دروغگویی تنبلی و... اما خیلی تغییراتی هستند ک درست و غلطش رو نمیدونیم و بدتر اینکه بزرگتر ها از بچه ها میخوان مثل خودشون رفتار کنند درحالی ک شاید رفتار بچه صحیح تر باشه ولی بچه به درخواست والدین مدام تغییر میکنه. برای اینکه از این اشتباه ها انجام ندیم بهتره آگاهیمون رو افزایش بدیم. افزایش آگاهی بشدت لذت بخشه چون قطره به قطره ی اون محسوس هست و در زندگی روزمره نمود پیدا میکنه.

خب من هم میخوام تغییر کنم. پیوسته در حال تغییر بودم مثل همه. همچنان میهوام تغییر کنم‌. مسئله ای ک اغلب جوانان باهاش مواجه هستند این هست که حتی نمیدونن مشکل کجاست. مشکل من کجاست؟! مشکل من چیه؟! چی رو باید تغییر بدم؟!

بله برای تغییر باید دلیل داشت. یه چیزی مثل هدف. چیزی ک باعث میشه بفهمی باید تغییر کنی. اما اینکه چه چیزی رو باید تغییر بدی نیاز به شناخت خود و مشکلات شخصی داره. مشکل من چیه؟! چه چیزی هست که اجازه نده من به هدفم برسم؟!

پیدا کردن هر دو سخته اما میدا کردن مشکل برای من سخت تر از هدفه. چون قبلا هدفم رو پیدا کردم و اگر لازم باشه توی پست بعدیم بیشتر راجع بهش حرف میزنم‌. 

چطور بفهمم مشکلم چی هست؟! بنظر آسون میاد ولی وقتی وارد مسئله میشین میبینین سراسر سردرگمیه. 

براتون مثالی از شرایطم رو میزنم. فکر میکردم مشکل سحر خیزیم از تنبلی هست. البته اینکه نیست هنوز رد نشده. سالها پیش درباره ی تنبلی به مشکل برخورده بودم و فایل های صوتی دکتر میثاق در برنامه ی اردیبهشت از شبکه ی چهار سیما رو بدقت گوش کردم و بشدت برام مفید بود. یعنی ممکنه تنبلی باز هم بسراغم اومده باشه؟!

سال قبل کتاب های اثر مرکب از دارن هاردی و معجزه ی سحرخیزی از هال الرود ازجمله کتاب هایی بودن ک بشدت برام مفید بودن و من غریب به یکسال سحرخیز شده بودم و ساعت چهار صبح بلند میشدم. 

اما الان بیدار میشم ولی نمیخوام کاری انجام بدم. بیدار شدنم طبق عادت راحته ولی برخاستنم بعید.

من هدف یکساله ی کاملی دارم ک مشغول تهیه ی پلنش هستم. کار های طبقه بندی شده ی زیادی هم هست که باید انجام بدم. 

پس مشکل من هدف نیست. سحرخیزی نیست. زمان و امکانات هم نیست‌. یا تنبلیه یا اراده یا...

مشکلات دیگه ای هم داشتم ک میخواستم همزمان بهشون برسم اما طبق برنامه باید کاملا کنار گذاشته باشن. چیزی ک مهمه طبق برنامه پیش رفتنه. از خواب برخاستنه. 

کرونا مشکل من نیست نباید باشه. فراموش نکنیم ک مشکلات رو نباید تا حد امکان به عوامل خارجی ربطش داد. و حتی اگه ربطی هم داشته باشه راه حلش قطعا در درونمونه. 

اخیرا کتابی رو شروع کردم که خوندنش خالی از لطف نیست. کتاب آئین زندگی از دیل کارنگی. این کتاب خیلی اتفاقی بدستم رسید و حتما چیز های برام بهمراه داره ک الان در اتاقم و در دست منه. توی این کتاب از چگونگی دور کردن نگرانی و تشویش صحبت کرده شاید مشکل من این باشه یا کامل گرایی.

چیزی ک مهمه اینه ک جوینده یابنده است. بالاخره مشکلم رو پیدا میکنم. بعدش تازه باید بدنبال راه حل براش باشم.

قیمت کتابی ک دستمه ۵۰۰ریال هست. برای سال ۱۳۸۶. اگه به گذشته برگردم دوست دارم یه کتابخونه ی پر از کتاب بخرم.

سوالاتی ک همیشه هست...

چه چیزی در درونتون نیاز به تغییر داره؟!

چه چیزی رو تابحال تغییر دادین؟!

چطور تغییر کردین؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۴۷
... Sapling

به جرعت میتونم بگم در تمامی دوران زندگیم ،نه خودم و نه هیچکدوم از اطرافیانم کسی به خوش خوابی من ندیده بودیم.

سحرخیزی چالشی بود برای من که هیچوقت موفق به انجامش نبودم.بزرگترین موفقیتم یک دوره ی ۴۰روزه بود در زمانی که برای کنکور میخوندم و برخلاف نظر و عقیده ی بزرگان، هیچوقت عادتم تغییر نکرد و همچنان خواب برمن غلبه کرد.

از آنجایی که بسیار با فواید و مزایای سحرخیزی آشنا بودم، کتاب های زیادی در زمینه ی خواب مطالعه کردم و سر انجام یکروز پس از مطالعه ی کتاب"معجزه ی سحرخیزی"اثر"هال الرود" موفق شدم. بالاخره نتیجه ی درستی گرفتم و تونستم به بهترین شکل ممکن سحر خیزی رو تجربه کنم.

(این پست در بهمن ماه سال ۱۳۹۸ در بایگانی قرار گرفت و اکنون انتشار یافته است)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۰۷:۱۸
... Sapling

همیشه هروقت به مشکلی برخوردم،به ترتیب سه تا کار رو انجام دادم تا بتونم از پسش بر بیام.

اول؛به دنبال مشکل گشتن

گاهی اوقات متوجه میشی که هیچ چیزی درست پیش نمیره. یا حس میکنی اصلا حالت خوب نیست با این وجود اصلا نمیدونی مشکل از کجاست. باید بشینی و حتی اگه شده ساعت ها بهش فکر کنی تا بتونی برای ماه ها وحتی شاید سال ها درست پیش بری.ساعت ها باید بهش فکر کرد به اینکه اگه چه چیزی رو تغییر بدم ، همه چیز درست میشه.به دنبال تغییرا سازنده و مفید و صحیح باشید نه اینکه با خودتون لج کنید و بخواید خیلی چیز ها رو کنار بگزارید به دنبال تغییراتی باشید که همیشه به گوشتون خورده که بهترین کاره تغییراتی مثل صبح زود بیدار شدن، رفع عصبانیت ها ویا به دنبال شادی بیشتر گشتن و ....

دوم ؛اعتراف کردن به مشکل

شاید دقیقا چیزی که باید تغییر کنه ،خیلی زود و فقط برای چن صدم ثانیه از ذهنتون بگذره و بعدش فراموش بشه و شما تا ساعت ها گیج باشید و مشغول فکر کردن های الکی یا اضافی.من فکر میکنم این گذر سریع خیلی هم نمیتونه غیر ارادی باشه. گاهی ممکنه بخوایم از تغییرات فرار کنیم .همه دوست دارن از صبح زود بیدار شدن فرار کنن همه دوست دارن از کم خوری و رژیم فرار کنن همه دوست دارن از ورزش فرار کنن ولی فاجعه وقتیه که بخوای حتی تو ذهن و قلبت هم ازش فرار کنی.

به نیاز های تغییراتی ای که ممکنه به ذهنت برسه اجازه ی بیان بده مطمئن باش در مسیر زندگی خیلی تغییر ها هست که باید بهشون پاسخ مثبت بدی.پس وقتی به مشکلاتت فکر میکنی و تغییراتی به ذهنت میرسه که میتونه سازنده باشه،به دنبال بهترین و بزرگترین و موثر ترین تغییر ممکن باش.مثلا کسی که برای کاری زمان کم میاره و در مرحله ی اول فهمیده که مشکلِ نرسیدن به کار ها و آشفتگی و... کم آوردن زمان هست و نه تنبلی یا...،در مرحله ی دوم، به به دنبال اشکالِخودش میگرده و چیز هایی که به ذهنش میرسه این هاست....

خب من ماشین ندارم و وقت زیادی رو صرف راه رفتن میکنم

من بیش از حد دارم با خانوادم وقت میگذرونم

من باید کمتر با تکنولوژی کار کنم

میتونم یک ساعت از ورزش هفتگیم رو کم کنم

شب ها دیرتر میخوابم

کمتر برای خودم و رسیدگی به ظاهرم وقت میزارم

به جای هفتگی ،به صورت ماهیانه خونه ام رو یا اتاقم رو جمع میکنم

دیگه تفریح برای یه مدت بسه

به مهمونی های آخر هفته نمیرم

من باید سخت تر تلاش کنم ولی چطوری؟!

سرعت کارم رو باید بیشتر کنم تا بازدهی بیشتر بشه

باید از بقیه کمک بگیرم.

و هزاران هزار راه حل دیگه که دربینشون راه حل های مخرب یا مفید هم وجود دارن .در مثال بالا، به جز سه مورد آخر که ممکنه درست باشن ،بقیه شون به احتمال زیاد صحیح نیست و مخربه اما در بین این همه افکار چیزی که من میبینم ،فرار از یک تغییره.تغییری که هممون میدونیم درست ترینه اما حتی حاظر نیستیم توی ذهنمون بیانش کنیم(فقط یک ساعت زودتر بیدارشدن).از بیانش نترسید.نهایتا انجامش نمیدید ویا در خیلی از مواقع متوجه میشید نه واقعا انگار مشکل این نیست و کمکتون میکنه به مشکل واقعیتون پی ببرید. 

در این مرحله باید شجاع،پررو و گستاخ باشید .اگه ساعت ها یا روز هاست که به نتیجه نمیرسید از خودتون بپرسید از چی میترسی؟!از چی فرار میکنی؟!و بد ترین تغییراتی رو که ازش متنفرید رو بیان کنید. عادت های خوب یا بدی رو که بیشتر از همه بهشون وابسته اید رو بیان کنید.به ناخوداگاهتون اجازه ی فرار ندید و حالا به تک تک اونها فکر کنید برای مدتی طولانی و برای اینکه بخواید ازش مطمئن بشید، به بعدش فکر کنید که خب اگه فلان کار رو دیگه انجام ندم یا انجام بدم، چقدر تغییر ممکنه به وجود بیاد تصور کنید و درصورت لزوم حساب و کتاب کنید و موثر ترین تغییر رو بپذیرید و با توجه به مقدار تاثیرات مثبتی که داره، یکی از اونها رو انتخاب کنید و مطمئن اعتراف کنید که مشکل اینجاست

سوم؛به دنبال راه حل

جایی که من همیشه به دنبال راه حل میگردم و همیشه هم بهترین نتیجه رو گرفتم، کتابه متناسب با اشکالی که در مرحله ی دوم بهش رسیدم، موضوع کتاب رو انتخاب میکنم و همه چیز رو کنار میزارم و بی وقفه اون کتاب رو میخونم تا زودتر تمومش کنم و وقتم هم تلف نشده باشه و معممولا ۳ساعت تا چند روز خوندنشون طول کشیده.

برای مثال وقتی بعد از روز ها فکر کردن،متوجه شدم که اشکالم تنبلیه، در اینترنت جست و جو کردم و صحبت های دکتر میثاق رو در اینترنت پیداکردم و با توجه به شناخت قبلی ای که ازش داشتم، فایل هارو دانلود کردم،گوش کردم،خلاصه برداری کردم،خودم رو با صحبت هاش تطبیق دادم و درنهایت هلاصه برداری هام رو مرتب و باز نویسی کردم و تونستم برای مدت ها ازشون به نفع خود و هدفم استفاده کنم.

یا همینطور به دلایل مختلف و اشکالاتی که در مرحله ی دوم در خودم دیدم، کتاب های معجزه ی سحرخیزی، سرسختی،قانون خلا و... رو مطالعه کردم و این مطالعات همچنان ادامه خواهد داشت و گاهی کتاب هایی رو میخونم که میخوام هیچوقت در باره اش دچار مشکل نشم این چیزیه که میخوام توش قوی باشیم.

کم کم به سراغ همچین کتاب هایی برید و د ابتدا سعی کنید فقط مشکلات فعلیتان را رفع کنید.مدام در طول سال به دنبال مشکلاتتان نگردید اونها یکی یکی ، درست به موقع خودشون رو به شما نشان خواهند داد و تا قبل از اون میتونید کتاب هایی رو که به قوی تر شدنتون کمک میکنن رو بخونید اما احظه ای که متوجه مشکی شدید دست از خوندن هرکتابی بردارید و اون رو درنیمه رها کنید و به سراغ راه حل مشکلتون در کتاب ها بگردید.

گاهی اوقات مشکلات بزرگتر از اونچه که تصورش رو بکنید هستند و شما فقط گوشه ای رو که نور بهش میتابه رو میبینید و در همچین شرایطی ممکنه کتاب ها ناخواسته احوالتان را بدتر کنند و یا ضرر دیگری به شما وارد کنند بنابراین گاهی برای رفع مشکلات جدی و مهمتر یک فایل صوتی یا کتاب ممکن است کارساز نباشد و انتخاب اشتباهی برای پیدا کردن راه حل باشد در این شرایط بهتر است برای رفع اشکال با یک مشاور و روانشناس خوب ،صحبت و مشورت کرد​​​​​​.

اگر در مراحل اول و دوم به مشکل برخوردید نیز شاید مشورت و صحبت با یک روانشناس خوب کمکتان کند اما هیچوقت فراموش نکنید که نباید بیخیال اشکالات شد بلکه باید آنهارا یکی یکی حل و رفع کرد.

در این مسیر خیلی خودتون رو اذیت نکنید و سختگیری بیجا همه چیز رو خراب میکنه و از اینکه در حال تغییر هستید شاد باشید و از تغییرات لذت ببرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۰۲
... Sapling

بیشترین زمانی که آرزو میکنم زمان بایسته و یا کش بیاد،صبح هاست.وقتی از خواب پا میشم و ساعت تند تر از قبل حرکت میکنه در حالی که تو هنوز خسته ای و شدیدا نیاز به خواب داری.‌..

_خدایا یککم به زمان برکت بده الان وقتشع.

وقتی که خسته شدی و از وضعیت راضی نیستی...وقتی که چند روز رو شدیدا تلاش کردی..‌‌.وقتی که حس میکنی تلاش هات نتیجه نخواهند داد‌‌‌‌‌‌... وقتی که چندین روز از خوابت زدی...

بالاخره یه روز میرسه که با تمام وجود آرزو میکنی بتونی بیشتر بخوابی.

بعدش هم البته معلوم نیست روز کسل کننده ای داشته باشم یانه.ولی  اگه تسلیم بشم و بیشتر بخوابم ،اگه از کارهامون عقب بیوفتم(که معمولا هم میوفتم)تا آخر روز از خودم متنفر میشم و اذیت اون دو ساعتی رو دارم که بیشتر خوابیدم.اگرم بیدار بمونم نخوابم تا آخر روز احساس خستگی میکنم.

شاید بگین یک ساعت خواب که تاثیری نداره خب بخواب اما.‌.‌. وقتی امتحان دارین،وقتی باید یه پروژه رو سریع تحویل بدین و به هر طریق دیگه ای که زمان کم داشته باشید،اون یک ساعت در صبح معادل دو ،سه و چندین ساعت برای شماست.

به هر حال نمیدونم راه حل چیه ولی شاید بشه یک یا نیم ساعت بیشتر خوابید.

به امید روزی که اگه فقط کمی بیشتر خوابیدیم،بتونیم به همه ی کار ها و برنامه ریزی هامون برسیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۷:۳۲
... Sapling

دوستم بعد از اینکه حسابی برای امتحانش خونده بود و حتی از امتحان های دیگه اش هم زده بود ،روز امتحان خواب موند.
اینو نمیگم که یه وقت خدای نکرده نگران بشی.
شبش از استرس نتونسته بود بخوابه.
یهو یاد یه کتابی در مورد خوابیدن افتادم.توش میگفت هرکسی یه ظرف خوابی داره.این ظرف از عمق،طول و عرض تشکلیل شده.
خب عمق خواب رو که میدونیم چیه.
طولش هم میشه مدت زمانی که میخوابیم.
عرض خواب هم میشه حواسی رو که از دست میدیم مثل شنوایی و بینایی و .... .یعنی وقتی که چشم هامون روهم میبندیم یه عرضی رو ایجاد کردیم.
درمورد خوابیدن چیزی که مهمه حجم ظرف ماست که برای هر شخصی متفاوته مثلا.و ما باید در طول شب این حجم رو پر کنیم.
بعضی شب ها خواب های عمیق تری داریم و زودتر بیدار میشیم و بیشتر حجم خواب رو با عمقش پر میکنیم.
بعضی وقت ها خوابمون سبک تره ولی هی میخوابیم و میخوابیم و میخوابیم و در نهایت درسته عمق خوابمون کم بود اما به اندازه ی کافی طول داشته که حجم رو پر کنه.
نتیجه اینکه وقتی استرس داریم یا وقتی خوابمون نمیاد و مجبوریم بخوابیم چون فردا باید بیدار بشیم،نباید استرس بکشیم و تنها و تنها باید چشم هامون رو ببندیم و راحت دراز بکشیم و مطمئن باشیم که با اینکه هنوز خوابمون نبرده اما قطعا داریم بخشی از حجم خوابمون رو پر میکنیم.شتید عمق قابل محاسبه خیییییلی کم باشه اما طول بهش میدیم و همینطور با بسته بودن چشم ها هم عرض قابل توجهی به خوابمون میده .
و درنتیجه ی رفع استرس و ریلکسی متاثر از اینکه خیالمون از ححجم خوابمون راحته، کم کم به خواب راحتی فرو میریم و عمق خواب هم جبران میشه.
چرا که استرس بدن رو در حالت آماده باش قرار میده و سیستم پاراسمپوتیک فعال میشه و ما چطور میتونیم هم آماده باش باشیم و هم بخوابیم.
نکته آخر اینکه نیازی نیست حجم خواب رو پر پر کنیم.خواب کامل یعنی پر کردن حجم کامل ظرف اما به این معنی نیست که برای بیدار شدن نیاز به پر کردن حجم کامل ظرف خوابمون باشه.گاهی اوقات با حجم کم هم میشه تا ساعاتی از روز بعد بازدهی داشت اما پیشنهاد میکنم روز هایی که فکر میکنید استرس دارید یا ممکنه نتونید صبح زود بیدار بشید،زود به رخت خواب برید و در حالت خواب قرار بگیرید و نگران نباشید از اینکه چرا دوساعته خوابتون نبرده و به نظر میاد نخواهد برد چون شما با زود به دخت خواب رفتن و بستن چشم ها ،در حداقل نور و صدا ،طول زیادی دارید و میتونید حجم ظرف درازتون رو پر کنید.
موفق باشید.اسم کتاب رو مناسفانه یادم نمیاد و فکر نکنم دوباره بهش دسترسی داشته باشم.اگه عکسی از جلدش داشته باشم براتون میفرستمش. اینها بخشی کوتاهی از کتاب بود که به خاطر داشتم امیدوارم براتون مفید باشه. 

درنهایت نمیدونم این مطلب تا چه حدی درسته اما فعلا منطقا پذیرفتمش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۷:۱۱
... Sapling

هیچوقت برای کار هاتون به کسی تکیه نکنید.همیشه مستقل شروع کنید و مستقل پیش برید.اگه اینکار رو بلد نیستید یا سختتونه بهتره که زودتر یاد بگیرید.زمانی که داشتم برای کنکور میخوندم.در یک دوره ی سخت متوجه شدم که درست عمل نمیکنم و بعد از کمی اندیشیدن فهمیدم ریشه ی رفتار اشتباهم تنبلیه.توی اینترنت سرچ کردم و یادم میومد که دکتر میثاق قبلا تو برنامه ی اردیبهشت شبکه ی چهار درمورد تنبلی گفته بود.رفتم و فایل های صوتیش رو دانلود کردم و خوب گوش کردم.نکته برداری کردم و خلاصه اینکه مشکل تنبلیم تا مدت ها رفع شد و حتی هنوز هم مطالبش کمکم میکنه.

یکی از مطالبی که دکتر راجع به بهش صحبت کرده بود این بود که در کارهاتون به دنبال هم پا نباشید.کاملا با حرفش موافقم.در اطرافم کسان زیادی رو میشناسم که برای شروع هر کاری به دنبال هم پا هستند و وقتی که بهشون راجع به اشتباهات این قضیه میگم اونها سریع مخالفت میکنند و در بهترین حالت ممکن خودشون رو در دسته ای جداگانه قرار میدن و میگن نه من اولش رو باید با یه پایه شروع کنم بعدش رو تنهایی هم میتونم ادامه بدم و.... ومن کاملا شاهد این هستم که اونها هیچ وقت هیچ کاری رو نمیتونن شروع کنند.

میدونید چطور شد که من ویس های دکتر میثاق در مورد تنبلی رو گوش کردم؟!

وقتی که فعالیت هام رو طبق برنامه باید انجام میدادم،فهمیدم که مثل همیشه رفتار نمیکنم.خب بعضی ها در این مرحله میگن کار ها سخت شده یا من دیگه خسته شدم یا فکر میکم اخیرا زیاد از خودم کار کشیدم یا ظاهرا دیگه نمیتونم و این کار من نیست و هزار هزار حرف راحت دیگه برای فرار از حقیقت.ولی من به نشستم صادقانه تاکید میکنم صادقانه با خودم فکر کردم .پس چیشد؟! ۱)تفکر صادقانه.بعد فهمیدم که مشکلم تنبلیه ۲)فهمیدن.و بعد از اون قبول کردم که من تنبل هستم یا شدم ۳)پذیرفتن.مرحله ی بعدی که در فقط در افرادی دیده میشه که میخوان ادامه بدن،به دنبال راه حل گشتن هست حتی اگر به قیمت خوندن کل کتاب های یک کتابخونه باشه.اینجور افراد در در و دیوار هم به دنبال راه حل میگردند و قطعا هم پیدا میکنند .حتی از در یا دیوار.۴)گشتن به دنبال راه حل.و مرحله ی آخر که همه میدونید ۵)اجرای راه حل یافت شده.

اگه در مورد پیدا کردن مشکلتون مشکل دارید باید مشاوره کنید و مهم تر از اون پذیرفتن مشکل هست.برای مرحله ی چهارم کاری که من میکردم این بود که فورا میرفتم سراغ کتاب های مربوطه و این هم مهمه که به دنبال هر کتابی نرید و اون وقتی رو که میگذارید روی چیز با ارزشی باشه.

جمع بندی پست امروز اینکه؛به هیچ وجه زیر بار هم پا داشتن نرید.اگه مشکلی در اجرای برنامتون هست،علت رو خیلی دقیق و علمی پیدا کرده و به دنبال راه حل باشید.برای اینکار از یک مشاور خوب کمک بگیرید.و فکر نکنید که خیلی خوب خودتون رو میشناسید این جمله که نه من اینطوری ام که.... رو بگذارید کنار این مزخرف ترین و سطحی ترین حرف ممکن از یک فرده که نه من اینطوری ام که مثلا باید با یه هم پا به عنوان انرژی و...شروع کنم بعد فلان.بگذارید ببینیم بزرگان موضوع در این باره چی گفتن.شما از بقیه جدا نیستید و این رو آویزه ی گوشتون کنید که طوری که هستید مهم نیست .مهم اینه که چطور باید باشید اگه اینطوری هستید که باید بایه هم پا شروع کنید،به دنبال راه حلی باشید که بتونید بدون هم پا شروع کنید.این مهمه که چطور بااااااید باشید نه اینکه چطور هستید .عاداتتون رو تغییر بدید.شخصیتتون رو تغییر بدید و همه و همه رو از اول طوری برنامه ریزی کنید که در مسیر هدف مثبتتون قرار بگیرید.اگر باز هم به دنبال بهانه هستید و دارید بهانه میگیرید،بدونید که در درونتون از سختی ها دارید فرار میکنید و همیشه به دنبال راه حل راحت و بی عایده هستید و مدام با این فکر که اینطوری ام میشه موفق شد ،دارید خودتون رو گول میزنید.نه اگه قرار بود اینطور که هستی موفق بشی،پس تا الان باید به یه جایی میرسیدی.از تغییر عادات نترسید .از سختی ها نترسید.

در ادامه ی جمع بندی مطالب این پست باید بگم اگه مشکلتون تنبلیه پیشنهاد میکنم ویس های دکتر میثاق رو در برنامه ی اردیبهشت شبکه ی ۴ گوش کنید فکر میکنم حدود ۱۰ جلسه است.وقتی مشکلی دارید،نیاز نیست همه ی مشکلات رو بررسی کنید و راجع به همه ی راه حل ها و مشکلات اطلاعات کسب کنید.فقط روی مشکل اصلیتون متمرکز بشید.در هرکدام از مراحل اگه مشکل دارید یا سختتونه و احساس میکنید که اشتباه دارید پیش میرید،بایک روان شناس یا متخصص خوب صحبت کنید.

از پذیرفتن عادات بد و چیز های بد درمورد خودتون نترسید.قبول کنید که با تغییر دادن برخی چیز ها میشه بهتر پیش رفت.

در این لینک در فهریت ارائه شده در سایت مشاور فا میتونید ویس های روانشناسی تنبلی روهم پیدا کنید ۱۵ قسمت هست؛

http://www.moshaverfa.com/audio/dr-misagh/

مسیر هدف،پر از سختی و مشکلاتیه که باید برای گذر از اونها مثل الماس سخت و مثل آب شکل پذیر بود.

ممنون ازاینکه پست طولانی رو خوندید امیدوارم موفق باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۵۹
... Sapling
هر نفری که از من بالاتره،خودشو از من بالاتر میبینه،خیلی بالا بالا هاست،خیلی خودشو دست بالا میگیره،ازش پایین ترم،منو از خودش پایین تر میبینه،خیلی منو ریز میبینه،خیلی منو دست کم گرفته،......باعث میشه بیشتر برای موفقیت طمع کنم.باعث میشه بیشتر بخوام موفق بشم.باعث میشه ولعم بیشتر بشه،باعث میشه طمعم بیشتر بشه و قطعا باعث میشه سرعتم بیشتر بشه.باعث میشه انگیزه ام قدرت بگیره.

فکر کردن به هر کدوم از این افراد بهم انرژی ای رو میده....باور نکردنی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۱۶
... Sapling

گاهی حس میکنم از دنیا رونده شدم.حسش مثل وقتی میمونه همه ی تلاست رو میکنی تا با محیط ارتباط بگیری اما محیط هیچ اهمیتی به حضور و وجود تو نمیده.

قطعا تا زمانی که برای دنیا مهم نباشم دنیاهم اهمیتی به من نخواهد داد.

درسته من شاید الان کوچیک ترین اهمیتی برای دنیا نداشته باشم اما......شاید روزی برسه که برای همه ی مهم های دنیا اهمیت پیدا میکنم.

این اولین پست سال ۹۸ منه و خبر از یه مشت عواطف من جمله غم،عصبانیت و افکاری مثل ترد شدگی و... میده.

از کی مردم اینقدر عجیب شدن؟!از کی محیط اینقدر سفت و سخت شده؟!اینهمه تعصب از کجا اومده ؟!برای کی؟!درمقابل کی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۱۵
... Sapling

شکست واقعی ینی چی؟!

وقتی که فکوس کردی روی یک هدف خرد یا ریزی که تو رو توی رسیدنت به اهدافت یاری میکنه،وقتی که با همه ی احساسات بد و افکار زشتِ منفی کنار میای و میگذری ازشون،وقتی که با جدیت انجامش میدی،وقتی که نتیجه رو میبینی،....

کِی ممکنه شکست رو تجربه کنی؟!

وقتی که با همه ی این وجود نتیجه ای رو که دیدی اونی نبود که میخواستی؟!

وقتی که خیلی با انتظاراتت فرق داشت؟!

وقتی که بقیه رو جلوتر از خودت دیدی؟!

یا نه،،،وقتی که نتیجه خیلی نزدیک به هدفت بود.؟!

هر کسی ممکنه در هر مرحله ای از تلاشش شکست رو تجربه کنه ولی شکننده ترین شکست مال وقتیه که مرحله ی اول خوب و درست پیش میره...

مرحله ی کوچیکی رو که من پشت سر گذاشتم نه خیلی با هدفم فاصله داشت و نه خیلی بهش نزدیک بود.

احساسم؟!عاااالی.درواقع برام مثل موفقیت بود چون جای امید داشت که بشه جبرانش کرد.اما الان چیزی که بخوام ازش بترسم،تاثیریه که یه موفقیت کوچیک میتونه روی شخص بزاره است.اینکه بخوام به خودم مغرور بشم یا فراموش کنم که چقدر باید تلاش کنم یا اینکه...یه جایی توی ناخودآگاهم توهم توانایی و استعداد و... من رو دربر بگیره.

با اینکه از اون مرحله گذشتم اما... احساس میکنم بیشتر از قبل به شکست نزدیکم.احساس میکنم بیشتر شکننده شدم.

خیلی ها ممکنه این احساسات بهشون دست نده و درست مثل فیلم ها قدرت بگیرن و پییییش برن به سمت جلو.اما از اونجایی که من فقط موفق شدم کمی از انتظاراتم رو برآورده کنم،فکر میکنم چیزی که حس میکنم غرور و تنبلیه به همراه جمله ی "بابا بازم میتونم".

بعلاوه ی همه ی اینها... توقعاتم هم پایین اومده.به جای اینکه از خودم توقع ۱۰۰ داشته باشم،چون نتیجه ی قبل مثلا ۵۰ بود،الان ناخودآگاه اینطور فکر میکنم که خب حالا که اینبار ۵۰ شدم،دفعه ی بعد اگه ۶۰ هم بشم موفقیت محسوب میشه.در نتیجه از احساس خوبی که به خاطر اون ۵۰ بهم دست داده متنفرم.

لحظه ای که مرحله ای رو چه آسون و چه سخت میگذرونید،چه موفق بشید و چه نشید،چه احساس خوبی بهتون دست بده یا نه،نمیتونید به صراحت بگید من شکست نخوردم.شما وقتی میتونید این حرف رو بزنید که بتونید نایستید.بتونید ادامه بدید ،بتونید به سرعت صعود کنید... .

حالا میفهمم که هرچقدر که پیش بریم به شکست نزدیک تریم چون هرچقدر که جلو تر بریم هم سختی ها بیشتره و هم هر لحظه که بایستیم ،به تلاش های بیشتری پشت کردیم و شکست بزرگتری رو باید بپذیریم...یک شکست شکننده.

مراقب باشید نایستید.نتیجه هرچی که باشه،ربطی به اینکه شما شکست خوردید یا نه نداره تا زمانی که ادامه بدید یا دوباه شروع کنید آیا کسی میتونه بهتون بگه شما شکست خوردید؟!

شکست دقیقا برابره با توقف.شکست یعنی توقف.حتی تغییر مسیر درصورت ضرورت شکست محسوب نمیشه اما اگه در تمام مسیر ها توقف داشته باشید ،میتونم بگم شما مهارت خوبی در شکست دارید.

پس نایستید ،یعنی شکست نخورید.

سرعتتون رو کاهش ندید چرا که اگه شکست متضاد موفقیت باشه پس موفقیت ینی پیش رفتن.اگه سرعتتون رو کاهش بدید،به این معنینیست که شکست خوردید اما احتمال موفقیت بقیه بیشتر میشه و البته ممکنه مسیر شما رو خسته کنه و در نهایت بیاستید و شکست خورده محسوب بشید.

مهم نیست که چند سالتونه،کجای زندگیتون هستید،کجای این دنیایید،رویای مثبتتون چه شکلیه.....موفق میشید اگه متوقف نشید.

اینکه چطور میشه متوقف نشد رو اگه عمری باشه در ادامه به دنبال راه حل هایی میگردم تا پست بزارم.اگه راهی برای متوقف نشدن بلدید،به ما در بخش نظرات همین قسمت یاد بدید.ممنون از همتون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۱۶
... Sapling