هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

بعد از شکست هایی که میخوردم و توی نت به دنبال راه حل میگشتم،تنها چیزایی که پیدا میکردم یادداشت ها و تجارب کوتاه یکسری نوابغ رو میدیدم که هیچ وجه مشترکی با من معمولی نداشتن.
همیشه دوست داشتم تجاربم رو در اختیار همه قرار بدم ولی تجارب یک انسان شکست خورده چقدر میتونه با ارزش باشه؟!
هدف بزرگی هست که به خاطرش شکست های بزرگی رو تجربه خواهم کرد.داستان و احساساتم رو تا حدودی به اشتراک میگذارم.
شاید روزی همین داستان ها و احساس ها ،بشه تجربه ای برای بقیه ،اونروزی که به هدف برسم.
البته شاید هم نه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۴ مطلب با موضوع «تفکر» ثبت شده است

همه ی ما همواره بدنبال تغییر هستیم. کوچک ترین خواسته همچنان نیاز به تغییراتی بزرگ یا کوچک دارد. 

همه ی ما این ها رو بهتر از هر کسی میدونیم اما چرا هیچ اتفاقی نمیوفته.مشکل کجاست؟! 

بدترین چیز توی تغییر یک تغییر اشتباهه. شاید تجربه نکرده باشین سالها روی یک تغییر کار کنید و در نهایت بفهمین اشتباه میکردین و نباید اون چیز رو تغییر میدادین.

پس انتخاب موضوع و نوع تغییر خیلی مهمه. باید آگاهانه انجام بشه. بعضی صفات ک بارز هستن مثل دروغگویی تنبلی و... اما خیلی تغییراتی هستند ک درست و غلطش رو نمیدونیم و بدتر اینکه بزرگتر ها از بچه ها میخوان مثل خودشون رفتار کنند درحالی ک شاید رفتار بچه صحیح تر باشه ولی بچه به درخواست والدین مدام تغییر میکنه. برای اینکه از این اشتباه ها انجام ندیم بهتره آگاهیمون رو افزایش بدیم. افزایش آگاهی بشدت لذت بخشه چون قطره به قطره ی اون محسوس هست و در زندگی روزمره نمود پیدا میکنه.

خب من هم میخوام تغییر کنم. پیوسته در حال تغییر بودم مثل همه. همچنان میهوام تغییر کنم‌. مسئله ای ک اغلب جوانان باهاش مواجه هستند این هست که حتی نمیدونن مشکل کجاست. مشکل من کجاست؟! مشکل من چیه؟! چی رو باید تغییر بدم؟!

بله برای تغییر باید دلیل داشت. یه چیزی مثل هدف. چیزی ک باعث میشه بفهمی باید تغییر کنی. اما اینکه چه چیزی رو باید تغییر بدی نیاز به شناخت خود و مشکلات شخصی داره. مشکل من چیه؟! چه چیزی هست که اجازه نده من به هدفم برسم؟!

پیدا کردن هر دو سخته اما میدا کردن مشکل برای من سخت تر از هدفه. چون قبلا هدفم رو پیدا کردم و اگر لازم باشه توی پست بعدیم بیشتر راجع بهش حرف میزنم‌. 

چطور بفهمم مشکلم چی هست؟! بنظر آسون میاد ولی وقتی وارد مسئله میشین میبینین سراسر سردرگمیه. 

براتون مثالی از شرایطم رو میزنم. فکر میکردم مشکل سحر خیزیم از تنبلی هست. البته اینکه نیست هنوز رد نشده. سالها پیش درباره ی تنبلی به مشکل برخورده بودم و فایل های صوتی دکتر میثاق در برنامه ی اردیبهشت از شبکه ی چهار سیما رو بدقت گوش کردم و بشدت برام مفید بود. یعنی ممکنه تنبلی باز هم بسراغم اومده باشه؟!

سال قبل کتاب های اثر مرکب از دارن هاردی و معجزه ی سحرخیزی از هال الرود ازجمله کتاب هایی بودن ک بشدت برام مفید بودن و من غریب به یکسال سحرخیز شده بودم و ساعت چهار صبح بلند میشدم. 

اما الان بیدار میشم ولی نمیخوام کاری انجام بدم. بیدار شدنم طبق عادت راحته ولی برخاستنم بعید.

من هدف یکساله ی کاملی دارم ک مشغول تهیه ی پلنش هستم. کار های طبقه بندی شده ی زیادی هم هست که باید انجام بدم. 

پس مشکل من هدف نیست. سحرخیزی نیست. زمان و امکانات هم نیست‌. یا تنبلیه یا اراده یا...

مشکلات دیگه ای هم داشتم ک میخواستم همزمان بهشون برسم اما طبق برنامه باید کاملا کنار گذاشته باشن. چیزی ک مهمه طبق برنامه پیش رفتنه. از خواب برخاستنه. 

کرونا مشکل من نیست نباید باشه. فراموش نکنیم ک مشکلات رو نباید تا حد امکان به عوامل خارجی ربطش داد. و حتی اگه ربطی هم داشته باشه راه حلش قطعا در درونمونه. 

اخیرا کتابی رو شروع کردم که خوندنش خالی از لطف نیست. کتاب آئین زندگی از دیل کارنگی. این کتاب خیلی اتفاقی بدستم رسید و حتما چیز های برام بهمراه داره ک الان در اتاقم و در دست منه. توی این کتاب از چگونگی دور کردن نگرانی و تشویش صحبت کرده شاید مشکل من این باشه یا کامل گرایی.

چیزی ک مهمه اینه ک جوینده یابنده است. بالاخره مشکلم رو پیدا میکنم. بعدش تازه باید بدنبال راه حل براش باشم.

قیمت کتابی ک دستمه ۵۰۰ریال هست. برای سال ۱۳۸۶. اگه به گذشته برگردم دوست دارم یه کتابخونه ی پر از کتاب بخرم.

سوالاتی ک همیشه هست...

چه چیزی در درونتون نیاز به تغییر داره؟!

چه چیزی رو تابحال تغییر دادین؟!

چطور تغییر کردین؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۴۷
... Sapling

همیشه هروقت به مشکلی برخوردم،به ترتیب سه تا کار رو انجام دادم تا بتونم از پسش بر بیام.

اول؛به دنبال مشکل گشتن

گاهی اوقات متوجه میشی که هیچ چیزی درست پیش نمیره. یا حس میکنی اصلا حالت خوب نیست با این وجود اصلا نمیدونی مشکل از کجاست. باید بشینی و حتی اگه شده ساعت ها بهش فکر کنی تا بتونی برای ماه ها وحتی شاید سال ها درست پیش بری.ساعت ها باید بهش فکر کرد به اینکه اگه چه چیزی رو تغییر بدم ، همه چیز درست میشه.به دنبال تغییرا سازنده و مفید و صحیح باشید نه اینکه با خودتون لج کنید و بخواید خیلی چیز ها رو کنار بگزارید به دنبال تغییراتی باشید که همیشه به گوشتون خورده که بهترین کاره تغییراتی مثل صبح زود بیدار شدن، رفع عصبانیت ها ویا به دنبال شادی بیشتر گشتن و ....

دوم ؛اعتراف کردن به مشکل

شاید دقیقا چیزی که باید تغییر کنه ،خیلی زود و فقط برای چن صدم ثانیه از ذهنتون بگذره و بعدش فراموش بشه و شما تا ساعت ها گیج باشید و مشغول فکر کردن های الکی یا اضافی.من فکر میکنم این گذر سریع خیلی هم نمیتونه غیر ارادی باشه. گاهی ممکنه بخوایم از تغییرات فرار کنیم .همه دوست دارن از صبح زود بیدار شدن فرار کنن همه دوست دارن از کم خوری و رژیم فرار کنن همه دوست دارن از ورزش فرار کنن ولی فاجعه وقتیه که بخوای حتی تو ذهن و قلبت هم ازش فرار کنی.

به نیاز های تغییراتی ای که ممکنه به ذهنت برسه اجازه ی بیان بده مطمئن باش در مسیر زندگی خیلی تغییر ها هست که باید بهشون پاسخ مثبت بدی.پس وقتی به مشکلاتت فکر میکنی و تغییراتی به ذهنت میرسه که میتونه سازنده باشه،به دنبال بهترین و بزرگترین و موثر ترین تغییر ممکن باش.مثلا کسی که برای کاری زمان کم میاره و در مرحله ی اول فهمیده که مشکلِ نرسیدن به کار ها و آشفتگی و... کم آوردن زمان هست و نه تنبلی یا...،در مرحله ی دوم، به به دنبال اشکالِخودش میگرده و چیز هایی که به ذهنش میرسه این هاست....

خب من ماشین ندارم و وقت زیادی رو صرف راه رفتن میکنم

من بیش از حد دارم با خانوادم وقت میگذرونم

من باید کمتر با تکنولوژی کار کنم

میتونم یک ساعت از ورزش هفتگیم رو کم کنم

شب ها دیرتر میخوابم

کمتر برای خودم و رسیدگی به ظاهرم وقت میزارم

به جای هفتگی ،به صورت ماهیانه خونه ام رو یا اتاقم رو جمع میکنم

دیگه تفریح برای یه مدت بسه

به مهمونی های آخر هفته نمیرم

من باید سخت تر تلاش کنم ولی چطوری؟!

سرعت کارم رو باید بیشتر کنم تا بازدهی بیشتر بشه

باید از بقیه کمک بگیرم.

و هزاران هزار راه حل دیگه که دربینشون راه حل های مخرب یا مفید هم وجود دارن .در مثال بالا، به جز سه مورد آخر که ممکنه درست باشن ،بقیه شون به احتمال زیاد صحیح نیست و مخربه اما در بین این همه افکار چیزی که من میبینم ،فرار از یک تغییره.تغییری که هممون میدونیم درست ترینه اما حتی حاظر نیستیم توی ذهنمون بیانش کنیم(فقط یک ساعت زودتر بیدارشدن).از بیانش نترسید.نهایتا انجامش نمیدید ویا در خیلی از مواقع متوجه میشید نه واقعا انگار مشکل این نیست و کمکتون میکنه به مشکل واقعیتون پی ببرید. 

در این مرحله باید شجاع،پررو و گستاخ باشید .اگه ساعت ها یا روز هاست که به نتیجه نمیرسید از خودتون بپرسید از چی میترسی؟!از چی فرار میکنی؟!و بد ترین تغییراتی رو که ازش متنفرید رو بیان کنید. عادت های خوب یا بدی رو که بیشتر از همه بهشون وابسته اید رو بیان کنید.به ناخوداگاهتون اجازه ی فرار ندید و حالا به تک تک اونها فکر کنید برای مدتی طولانی و برای اینکه بخواید ازش مطمئن بشید، به بعدش فکر کنید که خب اگه فلان کار رو دیگه انجام ندم یا انجام بدم، چقدر تغییر ممکنه به وجود بیاد تصور کنید و درصورت لزوم حساب و کتاب کنید و موثر ترین تغییر رو بپذیرید و با توجه به مقدار تاثیرات مثبتی که داره، یکی از اونها رو انتخاب کنید و مطمئن اعتراف کنید که مشکل اینجاست

سوم؛به دنبال راه حل

جایی که من همیشه به دنبال راه حل میگردم و همیشه هم بهترین نتیجه رو گرفتم، کتابه متناسب با اشکالی که در مرحله ی دوم بهش رسیدم، موضوع کتاب رو انتخاب میکنم و همه چیز رو کنار میزارم و بی وقفه اون کتاب رو میخونم تا زودتر تمومش کنم و وقتم هم تلف نشده باشه و معممولا ۳ساعت تا چند روز خوندنشون طول کشیده.

برای مثال وقتی بعد از روز ها فکر کردن،متوجه شدم که اشکالم تنبلیه، در اینترنت جست و جو کردم و صحبت های دکتر میثاق رو در اینترنت پیداکردم و با توجه به شناخت قبلی ای که ازش داشتم، فایل هارو دانلود کردم،گوش کردم،خلاصه برداری کردم،خودم رو با صحبت هاش تطبیق دادم و درنهایت هلاصه برداری هام رو مرتب و باز نویسی کردم و تونستم برای مدت ها ازشون به نفع خود و هدفم استفاده کنم.

یا همینطور به دلایل مختلف و اشکالاتی که در مرحله ی دوم در خودم دیدم، کتاب های معجزه ی سحرخیزی، سرسختی،قانون خلا و... رو مطالعه کردم و این مطالعات همچنان ادامه خواهد داشت و گاهی کتاب هایی رو میخونم که میخوام هیچوقت در باره اش دچار مشکل نشم این چیزیه که میخوام توش قوی باشیم.

کم کم به سراغ همچین کتاب هایی برید و د ابتدا سعی کنید فقط مشکلات فعلیتان را رفع کنید.مدام در طول سال به دنبال مشکلاتتان نگردید اونها یکی یکی ، درست به موقع خودشون رو به شما نشان خواهند داد و تا قبل از اون میتونید کتاب هایی رو که به قوی تر شدنتون کمک میکنن رو بخونید اما احظه ای که متوجه مشکی شدید دست از خوندن هرکتابی بردارید و اون رو درنیمه رها کنید و به سراغ راه حل مشکلتون در کتاب ها بگردید.

گاهی اوقات مشکلات بزرگتر از اونچه که تصورش رو بکنید هستند و شما فقط گوشه ای رو که نور بهش میتابه رو میبینید و در همچین شرایطی ممکنه کتاب ها ناخواسته احوالتان را بدتر کنند و یا ضرر دیگری به شما وارد کنند بنابراین گاهی برای رفع مشکلات جدی و مهمتر یک فایل صوتی یا کتاب ممکن است کارساز نباشد و انتخاب اشتباهی برای پیدا کردن راه حل باشد در این شرایط بهتر است برای رفع اشکال با یک مشاور و روانشناس خوب ،صحبت و مشورت کرد​​​​​​.

اگر در مراحل اول و دوم به مشکل برخوردید نیز شاید مشورت و صحبت با یک روانشناس خوب کمکتان کند اما هیچوقت فراموش نکنید که نباید بیخیال اشکالات شد بلکه باید آنهارا یکی یکی حل و رفع کرد.

در این مسیر خیلی خودتون رو اذیت نکنید و سختگیری بیجا همه چیز رو خراب میکنه و از اینکه در حال تغییر هستید شاد باشید و از تغییرات لذت ببرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۰۲
... Sapling

هیچوقت برای کار هاتون به کسی تکیه نکنید.همیشه مستقل شروع کنید و مستقل پیش برید.اگه اینکار رو بلد نیستید یا سختتونه بهتره که زودتر یاد بگیرید.زمانی که داشتم برای کنکور میخوندم.در یک دوره ی سخت متوجه شدم که درست عمل نمیکنم و بعد از کمی اندیشیدن فهمیدم ریشه ی رفتار اشتباهم تنبلیه.توی اینترنت سرچ کردم و یادم میومد که دکتر میثاق قبلا تو برنامه ی اردیبهشت شبکه ی چهار درمورد تنبلی گفته بود.رفتم و فایل های صوتیش رو دانلود کردم و خوب گوش کردم.نکته برداری کردم و خلاصه اینکه مشکل تنبلیم تا مدت ها رفع شد و حتی هنوز هم مطالبش کمکم میکنه.

یکی از مطالبی که دکتر راجع به بهش صحبت کرده بود این بود که در کارهاتون به دنبال هم پا نباشید.کاملا با حرفش موافقم.در اطرافم کسان زیادی رو میشناسم که برای شروع هر کاری به دنبال هم پا هستند و وقتی که بهشون راجع به اشتباهات این قضیه میگم اونها سریع مخالفت میکنند و در بهترین حالت ممکن خودشون رو در دسته ای جداگانه قرار میدن و میگن نه من اولش رو باید با یه پایه شروع کنم بعدش رو تنهایی هم میتونم ادامه بدم و.... ومن کاملا شاهد این هستم که اونها هیچ وقت هیچ کاری رو نمیتونن شروع کنند.

میدونید چطور شد که من ویس های دکتر میثاق در مورد تنبلی رو گوش کردم؟!

وقتی که فعالیت هام رو طبق برنامه باید انجام میدادم،فهمیدم که مثل همیشه رفتار نمیکنم.خب بعضی ها در این مرحله میگن کار ها سخت شده یا من دیگه خسته شدم یا فکر میکم اخیرا زیاد از خودم کار کشیدم یا ظاهرا دیگه نمیتونم و این کار من نیست و هزار هزار حرف راحت دیگه برای فرار از حقیقت.ولی من به نشستم صادقانه تاکید میکنم صادقانه با خودم فکر کردم .پس چیشد؟! ۱)تفکر صادقانه.بعد فهمیدم که مشکلم تنبلیه ۲)فهمیدن.و بعد از اون قبول کردم که من تنبل هستم یا شدم ۳)پذیرفتن.مرحله ی بعدی که در فقط در افرادی دیده میشه که میخوان ادامه بدن،به دنبال راه حل گشتن هست حتی اگر به قیمت خوندن کل کتاب های یک کتابخونه باشه.اینجور افراد در در و دیوار هم به دنبال راه حل میگردند و قطعا هم پیدا میکنند .حتی از در یا دیوار.۴)گشتن به دنبال راه حل.و مرحله ی آخر که همه میدونید ۵)اجرای راه حل یافت شده.

اگه در مورد پیدا کردن مشکلتون مشکل دارید باید مشاوره کنید و مهم تر از اون پذیرفتن مشکل هست.برای مرحله ی چهارم کاری که من میکردم این بود که فورا میرفتم سراغ کتاب های مربوطه و این هم مهمه که به دنبال هر کتابی نرید و اون وقتی رو که میگذارید روی چیز با ارزشی باشه.

جمع بندی پست امروز اینکه؛به هیچ وجه زیر بار هم پا داشتن نرید.اگه مشکلی در اجرای برنامتون هست،علت رو خیلی دقیق و علمی پیدا کرده و به دنبال راه حل باشید.برای اینکار از یک مشاور خوب کمک بگیرید.و فکر نکنید که خیلی خوب خودتون رو میشناسید این جمله که نه من اینطوری ام که.... رو بگذارید کنار این مزخرف ترین و سطحی ترین حرف ممکن از یک فرده که نه من اینطوری ام که مثلا باید با یه هم پا به عنوان انرژی و...شروع کنم بعد فلان.بگذارید ببینیم بزرگان موضوع در این باره چی گفتن.شما از بقیه جدا نیستید و این رو آویزه ی گوشتون کنید که طوری که هستید مهم نیست .مهم اینه که چطور باید باشید اگه اینطوری هستید که باید بایه هم پا شروع کنید،به دنبال راه حلی باشید که بتونید بدون هم پا شروع کنید.این مهمه که چطور بااااااید باشید نه اینکه چطور هستید .عاداتتون رو تغییر بدید.شخصیتتون رو تغییر بدید و همه و همه رو از اول طوری برنامه ریزی کنید که در مسیر هدف مثبتتون قرار بگیرید.اگر باز هم به دنبال بهانه هستید و دارید بهانه میگیرید،بدونید که در درونتون از سختی ها دارید فرار میکنید و همیشه به دنبال راه حل راحت و بی عایده هستید و مدام با این فکر که اینطوری ام میشه موفق شد ،دارید خودتون رو گول میزنید.نه اگه قرار بود اینطور که هستی موفق بشی،پس تا الان باید به یه جایی میرسیدی.از تغییر عادات نترسید .از سختی ها نترسید.

در ادامه ی جمع بندی مطالب این پست باید بگم اگه مشکلتون تنبلیه پیشنهاد میکنم ویس های دکتر میثاق رو در برنامه ی اردیبهشت شبکه ی ۴ گوش کنید فکر میکنم حدود ۱۰ جلسه است.وقتی مشکلی دارید،نیاز نیست همه ی مشکلات رو بررسی کنید و راجع به همه ی راه حل ها و مشکلات اطلاعات کسب کنید.فقط روی مشکل اصلیتون متمرکز بشید.در هرکدام از مراحل اگه مشکل دارید یا سختتونه و احساس میکنید که اشتباه دارید پیش میرید،بایک روان شناس یا متخصص خوب صحبت کنید.

از پذیرفتن عادات بد و چیز های بد درمورد خودتون نترسید.قبول کنید که با تغییر دادن برخی چیز ها میشه بهتر پیش رفت.

در این لینک در فهریت ارائه شده در سایت مشاور فا میتونید ویس های روانشناسی تنبلی روهم پیدا کنید ۱۵ قسمت هست؛

http://www.moshaverfa.com/audio/dr-misagh/

مسیر هدف،پر از سختی و مشکلاتیه که باید برای گذر از اونها مثل الماس سخت و مثل آب شکل پذیر بود.

ممنون ازاینکه پست طولانی رو خوندید امیدوارم موفق باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۵۹
... Sapling

اگه توی محیط آشفته ای هستید و فکر میکنید تمرکزندارید و نمیتونید فکراتون رو جمع کنید نگران نباشید.من روز و شبم آشفته بود و درون و بیرونم آشفته بود و خودم و خانوادم هم همینطور.اگه اوضاعتون بد تر از منه در طول روز کارهای همیشگیتون رو انجام بدید و فقط یه بخش کوتاهی از خلوت شبتون رو به فکر کردن اختصاص بدید.

اگه بلد نیستید فکر کنید،فقط کافیه توی ذهنتون به دنبال یه جواب سالم ومنطقی بگردید.فکر کردن رو هرگز تا قبل از نتیجه گیری رها نکنید حتی اگه هنوز به جواب نرسیدید اول به یک نتیجه برسید که در مدت این چند دقیقه به چی ها فکر کردم و به چه جواب های مسخره ای رسیدم که دفعه ی بعد بتونید فکر کردنتون رو ادامه بدید نه که شروع کنید چون در غیر اینصورت فقط افکار پریشان را به آشفته بازار ذهنتون اضافه میکنید.اگه باز هم فکر کردن سخته،کتاب بخونید،از تفکر دو یا سه دقیقه ای شروع کنید و کم کم زمانش رو طولانی تر کنید.اگه کتاب خوندن سخته کتاب صوتی تهیه کنید.
فراموش نکنید که نهایت تفکر باید به یک راه درست و مثبت ختم بشه.این خود شمایید که با کمک و لطف خدا افکارتون رو به سمت پاسخ هدایت میکنید پس سعی کنید به سمت پاسخ های مثبت و درست هدایت کنید.نهایتا وقتی به پاسخی رسیدید،مدت زیادی رو صرف چک کردن پاسخ کنید که چقدر منطقیه و چه عوامل مسبب پاسخ شما بود؟!مثبت نگری شما؟!منفی نگریتون؟!ترس هاتون؟!شجاعتتون؟!اعتماد به نفستون؟!ضعف هاتون؟! لجبازی؟!یا اینکه میخواید زودتر فقط یه جوابی پیدا کرده باشید که بگید خب انجامش دادم و...
شاید این کمک کنه که واقع بینانه تر فکر کنید و عوامل مختلف شمارو به جوابی که ته دلتون میخواد هدایت نکرده باشه.
به هر حال مهمه که به قدری عمیق فکر کنید و پاسختون رو بررسی کنید که پاسخ مثبت یا منفیتون کامل و روشن و مبرا باشه.فراموش نکنید که گاهی تفکر نیاز به همفکری و آگاهی داره.لطفا پاسختون رو به همراه سوالتون حداقل با یک انسان عاقل درمیون بگذارید.بهتره از همون ابتدای شروع فکر کردن به دنبال کسایی باشید که بتونید ازشون مشورت بگیرید این کمکتون میکنه که ۱)به پاسختون مطمئن بشید و۲) اینکه درآینده اگه شکست هم بخورید،کمتر احساس پشیمونی و افسوس بهتون دست بده.در مسیر به اندازه کافی همه ی احساسات منفی بهتون حجوم خواهد آورد پس با تنبلی و سهل انگاری در تفکر و مشورت،بیشترش نکنید.۰

میتونید موقع راه رفتن،ظرف شستن و ....فکر کنید.

کسی راه حل بهتری اگه داره برای راحت تر یا بهتر فکر کردن لطفا توضیح بده.ممنون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۲۲
... Sapling