هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

بعد از شکست هایی که میخوردم و توی نت به دنبال راه حل میگشتم،تنها چیزایی که پیدا میکردم یادداشت ها و تجارب کوتاه یکسری نوابغ رو میدیدم که هیچ وجه مشترکی با من معمولی نداشتن.
همیشه دوست داشتم تجاربم رو در اختیار همه قرار بدم ولی تجارب یک انسان شکست خورده چقدر میتونه با ارزش باشه؟!
هدف بزرگی هست که به خاطرش شکست های بزرگی رو تجربه خواهم کرد.داستان و احساساتم رو تا حدودی به اشتراک میگذارم.
شاید روزی همین داستان ها و احساس ها ،بشه تجربه ای برای بقیه ،اونروزی که به هدف برسم.
البته شاید هم نه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زمان» ثبت شده است

بیشترین زمانی که آرزو میکنم زمان بایسته و یا کش بیاد،صبح هاست.وقتی از خواب پا میشم و ساعت تند تر از قبل حرکت میکنه در حالی که تو هنوز خسته ای و شدیدا نیاز به خواب داری.‌..

_خدایا یککم به زمان برکت بده الان وقتشع.

وقتی که خسته شدی و از وضعیت راضی نیستی...وقتی که چند روز رو شدیدا تلاش کردی..‌‌.وقتی که حس میکنی تلاش هات نتیجه نخواهند داد‌‌‌‌‌‌... وقتی که چندین روز از خوابت زدی...

بالاخره یه روز میرسه که با تمام وجود آرزو میکنی بتونی بیشتر بخوابی.

بعدش هم البته معلوم نیست روز کسل کننده ای داشته باشم یانه.ولی  اگه تسلیم بشم و بیشتر بخوابم ،اگه از کارهامون عقب بیوفتم(که معمولا هم میوفتم)تا آخر روز از خودم متنفر میشم و اذیت اون دو ساعتی رو دارم که بیشتر خوابیدم.اگرم بیدار بمونم نخوابم تا آخر روز احساس خستگی میکنم.

شاید بگین یک ساعت خواب که تاثیری نداره خب بخواب اما.‌.‌. وقتی امتحان دارین،وقتی باید یه پروژه رو سریع تحویل بدین و به هر طریق دیگه ای که زمان کم داشته باشید،اون یک ساعت در صبح معادل دو ،سه و چندین ساعت برای شماست.

به هر حال نمیدونم راه حل چیه ولی شاید بشه یک یا نیم ساعت بیشتر خوابید.

به امید روزی که اگه فقط کمی بیشتر خوابیدیم،بتونیم به همه ی کار ها و برنامه ریزی هامون برسیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۷:۳۲
... Sapling

وقتشه اون روی قویم رو نشون بدم.
راستش بعد از کسب تجربه راجع به تظاهر کردن که تو پست های قبلیم راجع به بهش صحبت کرده بودم،به این نتیجه رسیدم که صحبت از تظاهر نیست و یحتمل جریان از این قراره که هرکسی دو بعد اصلی قوی و ضعیف داره که در طول زندگیش،با توجه به شرایط و اتفاقات،در نقاط مختلفی بین این دو بعد قرار میگیره.گاهی بعضا بعد از ازدواج به بعد قویترشون نزدیک میشن.یا ممکنه همراه با والد شدن ،قوی تر بشن و یا حتی وقتی که عزیزی رو از دست میدن.و یا حتی هیچوقت.
راستش من الان نمیدونم کجای این بین قرار دارم اما چیزی که راجع به بهش اطمینان دارم اینه که این نقطه ای که من درش هستم،نه تنها بعد قوی من نیست،بلکه خیلی ام باهاش فاصله داره‌.الان لحظه ایه که اگه دست از استارت زدن بکشم سقوط میکنم.پس الان مهم ترین زمانیه که قوی باشم و یا به اصطلاح دیگه،اون روی قوی ام رو نشون بدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۳۱
... Sapling
هیچوقت در طول زندگیم هیچ تلاشی نکرده بودم.نه که بگم درس خوندن برام آسون بود نه.چون اصلا درس هم نمیخوندم.از اونجایی که نمراتم خوب بود دیگه هیچ تلاشی براش نمیکردم. تا یه جایی البته.بعد از اون هر چقدر هم که بخوای نمیتونی پیش بری.
همیشه تا یه جایی اوضاع خوبه.شما ها اوضاع خوبتون کی تموم شد؟!
اونموقع هام البته مشکلات خودشون رو داشت.مشکلاتی که شاید فراموششون کردیم.مشکلاتی که یک زمانی که کوچیک تر بودیم،دغدغه ی بزرگی بود برامون.
مثلا خود من تو دوران راهنماییم هیچ دوستی نداشتم و هیچ گروهی من رو تو خودشون راه نمیداد و من هم برای اینکه از اون حس تنهایی خجالت زده نباشم رفتم توی کتابخونه و شدم مسئول یکی از بهترین قفسه هاش.اینطوری زنگ های تفریح به جای نگاه کردن به این و اون  مستقیم میرفتم کتابخونه.
بعضی ها هم در شرایط مشابه اون دوران من،روش دیگه ای رو انتخاب میکنن و خودشون رو مشغول درس خوندن نشون میدن و درس ساعت بعدشون رو میخونن.یا کتاب زبان خارج از مدرسشون رو.البته اینها به این معنی نیست که همه ی کسانی که این کار هارو میکنن از تنهایی رنج میبرن.درواقع این تنها ها هستند که خودشون رو در قالب مسئولین کتابخونه و خرخون ها یا .... پنهون میکنن و به نوعی تقلیدشون میکنن.
بگذریم.باز هم اوضاع خوب بود تا زمانی که .......
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۱۷
... Sapling