هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

بعد از شکست هایی که میخوردم و توی نت به دنبال راه حل میگشتم،تنها چیزایی که پیدا میکردم یادداشت ها و تجارب کوتاه یکسری نوابغ رو میدیدم که هیچ وجه مشترکی با من معمولی نداشتن.
همیشه دوست داشتم تجاربم رو در اختیار همه قرار بدم ولی تجارب یک انسان شکست خورده چقدر میتونه با ارزش باشه؟!
هدف بزرگی هست که به خاطرش شکست های بزرگی رو تجربه خواهم کرد.داستان و احساساتم رو تا حدودی به اشتراک میگذارم.
شاید روزی همین داستان ها و احساس ها ،بشه تجربه ای برای بقیه ،اونروزی که به هدف برسم.
البته شاید هم نه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

شکست واقعی ینی چی؟!

وقتی که فکوس کردی روی یک هدف خرد یا ریزی که تو رو توی رسیدنت به اهدافت یاری میکنه،وقتی که با همه ی احساسات بد و افکار زشتِ منفی کنار میای و میگذری ازشون،وقتی که با جدیت انجامش میدی،وقتی که نتیجه رو میبینی،....

کِی ممکنه شکست رو تجربه کنی؟!

وقتی که با همه ی این وجود نتیجه ای رو که دیدی اونی نبود که میخواستی؟!

وقتی که خیلی با انتظاراتت فرق داشت؟!

وقتی که بقیه رو جلوتر از خودت دیدی؟!

یا نه،،،وقتی که نتیجه خیلی نزدیک به هدفت بود.؟!

هر کسی ممکنه در هر مرحله ای از تلاشش شکست رو تجربه کنه ولی شکننده ترین شکست مال وقتیه که مرحله ی اول خوب و درست پیش میره...

مرحله ی کوچیکی رو که من پشت سر گذاشتم نه خیلی با هدفم فاصله داشت و نه خیلی بهش نزدیک بود.

احساسم؟!عاااالی.درواقع برام مثل موفقیت بود چون جای امید داشت که بشه جبرانش کرد.اما الان چیزی که بخوام ازش بترسم،تاثیریه که یه موفقیت کوچیک میتونه روی شخص بزاره است.اینکه بخوام به خودم مغرور بشم یا فراموش کنم که چقدر باید تلاش کنم یا اینکه...یه جایی توی ناخودآگاهم توهم توانایی و استعداد و... من رو دربر بگیره.

با اینکه از اون مرحله گذشتم اما... احساس میکنم بیشتر از قبل به شکست نزدیکم.احساس میکنم بیشتر شکننده شدم.

خیلی ها ممکنه این احساسات بهشون دست نده و درست مثل فیلم ها قدرت بگیرن و پییییش برن به سمت جلو.اما از اونجایی که من فقط موفق شدم کمی از انتظاراتم رو برآورده کنم،فکر میکنم چیزی که حس میکنم غرور و تنبلیه به همراه جمله ی "بابا بازم میتونم".

بعلاوه ی همه ی اینها... توقعاتم هم پایین اومده.به جای اینکه از خودم توقع ۱۰۰ داشته باشم،چون نتیجه ی قبل مثلا ۵۰ بود،الان ناخودآگاه اینطور فکر میکنم که خب حالا که اینبار ۵۰ شدم،دفعه ی بعد اگه ۶۰ هم بشم موفقیت محسوب میشه.در نتیجه از احساس خوبی که به خاطر اون ۵۰ بهم دست داده متنفرم.

لحظه ای که مرحله ای رو چه آسون و چه سخت میگذرونید،چه موفق بشید و چه نشید،چه احساس خوبی بهتون دست بده یا نه،نمیتونید به صراحت بگید من شکست نخوردم.شما وقتی میتونید این حرف رو بزنید که بتونید نایستید.بتونید ادامه بدید ،بتونید به سرعت صعود کنید... .

حالا میفهمم که هرچقدر که پیش بریم به شکست نزدیک تریم چون هرچقدر که جلو تر بریم هم سختی ها بیشتره و هم هر لحظه که بایستیم ،به تلاش های بیشتری پشت کردیم و شکست بزرگتری رو باید بپذیریم...یک شکست شکننده.

مراقب باشید نایستید.نتیجه هرچی که باشه،ربطی به اینکه شما شکست خوردید یا نه نداره تا زمانی که ادامه بدید یا دوباه شروع کنید آیا کسی میتونه بهتون بگه شما شکست خوردید؟!

شکست دقیقا برابره با توقف.شکست یعنی توقف.حتی تغییر مسیر درصورت ضرورت شکست محسوب نمیشه اما اگه در تمام مسیر ها توقف داشته باشید ،میتونم بگم شما مهارت خوبی در شکست دارید.

پس نایستید ،یعنی شکست نخورید.

سرعتتون رو کاهش ندید چرا که اگه شکست متضاد موفقیت باشه پس موفقیت ینی پیش رفتن.اگه سرعتتون رو کاهش بدید،به این معنینیست که شکست خوردید اما احتمال موفقیت بقیه بیشتر میشه و البته ممکنه مسیر شما رو خسته کنه و در نهایت بیاستید و شکست خورده محسوب بشید.

مهم نیست که چند سالتونه،کجای زندگیتون هستید،کجای این دنیایید،رویای مثبتتون چه شکلیه.....موفق میشید اگه متوقف نشید.

اینکه چطور میشه متوقف نشد رو اگه عمری باشه در ادامه به دنبال راه حل هایی میگردم تا پست بزارم.اگه راهی برای متوقف نشدن بلدید،به ما در بخش نظرات همین قسمت یاد بدید.ممنون از همتون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۱۶
... Sapling

وقتشه اون روی قویم رو نشون بدم.
راستش بعد از کسب تجربه راجع به تظاهر کردن که تو پست های قبلیم راجع به بهش صحبت کرده بودم،به این نتیجه رسیدم که صحبت از تظاهر نیست و یحتمل جریان از این قراره که هرکسی دو بعد اصلی قوی و ضعیف داره که در طول زندگیش،با توجه به شرایط و اتفاقات،در نقاط مختلفی بین این دو بعد قرار میگیره.گاهی بعضا بعد از ازدواج به بعد قویترشون نزدیک میشن.یا ممکنه همراه با والد شدن ،قوی تر بشن و یا حتی وقتی که عزیزی رو از دست میدن.و یا حتی هیچوقت.
راستش من الان نمیدونم کجای این بین قرار دارم اما چیزی که راجع به بهش اطمینان دارم اینه که این نقطه ای که من درش هستم،نه تنها بعد قوی من نیست،بلکه خیلی ام باهاش فاصله داره‌.الان لحظه ایه که اگه دست از استارت زدن بکشم سقوط میکنم.پس الان مهم ترین زمانیه که قوی باشم و یا به اصطلاح دیگه،اون روی قوی ام رو نشون بدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۳۱
... Sapling