هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

بعد از شکست هایی که میخوردم و توی نت به دنبال راه حل میگشتم،تنها چیزایی که پیدا میکردم یادداشت ها و تجارب کوتاه یکسری نوابغ رو میدیدم که هیچ وجه مشترکی با من معمولی نداشتن.
همیشه دوست داشتم تجاربم رو در اختیار همه قرار بدم ولی تجارب یک انسان شکست خورده چقدر میتونه با ارزش باشه؟!
هدف بزرگی هست که به خاطرش شکست های بزرگی رو تجربه خواهم کرد.داستان و احساساتم رو تا حدودی به اشتراک میگذارم.
شاید روزی همین داستان ها و احساس ها ،بشه تجربه ای برای بقیه ،اونروزی که به هدف برسم.
البته شاید هم نه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هدف» ثبت شده است

اگه هنوز موفق به پیدا کردن هدفتون توی زندگی نشدین،این رو بدونید که هدفی که باید به دنبالش باشید لازم نیست خیلی خاص یا خیلی بزرگ باشه شما میتونید به اهداف معمولیتون بال و پر بدید و یک هدف والایی رو از یک هدف معمولی برای خودتون بتراشید.
بشینید و فک کنید که دوست دارید در (مثلا) ۱۰ سال آینده دوست دارید چطور زندگی کنید،چطور رفتار کنید و به چه چیز ها ویا به چه کسانی دسترسی داشته باشید.
فکر کنید که در اون هنگام دوست دارید شما رو چطور معرفی کنند و چه ویژگیه منحصر به فردی داشته باشین و در اون موقع چطور برخورد خواهید کرد و تا چه حدی در جامعه و جهانی که دارید توش زندگی میکنید،شناخته شده هستید.چقدر درآمد دارید و از چه کسانی در دنیای امروز برتری دارید.
بشینید و ده سال آینده ی خودتون رو تماشا کنید.ابتدا آینده ای رو نگاه کنید که با روند و زندگی این روزهاتون در فلان سالگی خواهید داشت. بعدد ببینید چه چیز هایی از اون آینده ی حتمی رو دوست ندارید و چه چیز هایی رو باید در اون تغییر داد.مسلما آینده ای که در ابتدا با این زندگیِ روزمره خواهید داشت، تنها و تنها یک زندگیِ معمولی خواهد بود.خیلی معمولی مثل اطافیانتون و بلکه ام معمولی تر.اگه به یک زندگی معمولی رضایت میدیدخب خیلی خوبه شاید فکر کنید که دیگه نیازی نیست به دنبال هدفی باشید ،نیازی نیست ارادتون رو تقویت کنید،نیازی نیست روز به روز قوی تر بشین ،نیازی نیست بجنگین،نیازی نیست حتی شکست بخورید و نیازی نیست که ادامه ی این پُست رو بخونید اما شما هم باید برای اینکه به وقت بر اثر سستی در آینده زندگیه پَستی نداشته باشید،بجنگید و طبق یک مسیر درست پیش برید.
اگه به زندگیه معمولی رضایت نمیدین، باید بتونید به آینده ای که به طور حتم تصور کردید(که نتیجه ی زندگی روزمره ی امروزتونه)،بال و پر بدید و اون رو از حالت معمولی خارج کنید و برای هدفی که شکل گرفته باز هم هدف و دلایلی والا بیارید و سوالِ "که چی؟!" رو بی پاسخ نگذارید.حالا هدف شما شکل گرفته که ممکنه در طول زمان تغییرات کوچیکی هم داشته باشه.
باید از این باور فرار نکنید که هدفی که طبق ارزش های شما در زندگی بنا شده و به بهترین شکل دلخواه تصور شده،ممکن نیست طی یکی دوسال بدست بیاد و با خودتون بگید خب هنوز خیلی مونده تا اون موقع و بخواید ازش طفره برید.باید به این باور برسید که من قطعا بهش خواهم رسید اگر بخشی از روزم رو بهش اختصاص بدم.بعد با خودتون فکر کنید که اون تغییراتی ک۶ توی آینده ی معمولیتون به وجود آوردید چطور ممکنه؟!براش تحقیق کنید ،کتاب های مربوط بهش رو بخونید،از افرادی که در جهان در اینباره موفق شدن کمک بگیرید و کاملا تخصصی و به روش یک انسان بالغ عمل کنید و از هیچ موضوعی سَر سَری رد نشید.مطالعات و نتایجتون رو قطعا یادداشت کنید،اهدافتون رو روی کاغذ روشن کنید و راه هایی که براش پیدا میکنید رو یادداشت کنیدمشکلات و ضعف هاتون رو یادداشت کنید و درست در مقابلش برای هر کدوم راه حلی ارائه بدید.اصولی عمل کنید و اطلاعات و آگاهیتون رو ببرید بالا و به روش های مختلف فکر کنید.بعد خواهید دید که چند وقتی هست که تلاش برای هدفتون رو شروع کردید.
چند نکته ی مهم رو در این بین فراموش نکنید.فعلا لازم نیست کسی در مورد هدفتون بدونه.اگه در مورد هدفتون مطمئن نیستید میتونید به دنبال غریبه هایی باشید که در دنیای واقعی در آن مورد مهارت ویا تخصص دارند.
و نکته ی بعدی اینکه از شروع لحظه ای که این مقاله رو خوندید و شروع به تصور آینده تون کردید، لحضات بیشماری خواهند بود که شما احساس گیجی و سردرگمی خواهید کرد و حتی ممکنه پرخاشگر و عصبی بشید.اول اینکه در مورد فشار عصبی نباید بگزارید کسی متوجه تغییراتی در مورد شما بشه پس سعکنید مدام رفتارتون رو کنترل کنید و حتی به دنبالِ خنثی کردن این حالت آرومتر از قبل عمل کنید.این اولین چیزیه که شما شروع به یاد گرفتنش میکنید. و اون حالت گیجی و سردرگمی،اولین جنگیه که باید از پسش بر بیاید.امیدوارم زمان زیادی رو به پیدا کردن هدفی که میتونید بهش برسید اختصاص بدید تا زود تر بتونید برای رسیدن بهش برنامه ی خودتون رو بنویسید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۵
... Sapling

بعد از اینکه هدفم مشخص شد دوست داشتم براش تلاش کنم و کارهایی رو که از انجام دادنشون نفرت داشتم رو انجام بدم.با اینکه میدونستم چقدر ضعیفم،دوست داشتم براش قوی بشم.
هنوز معنی جنگ و مبارزه برای هدف رو نمیدونستم.
شاید اینبار لازم بود به خاطرش وارد دانشگاه بشم ولی همیشه یه احتمال نشدن هم وجود داره بنابراین همیشه به دانشگاه به چشم پلن Aنگاه کردم و پلن Bکارش خیلی سخت تر بود.
هرچند همین دانشگاه رفتن هم کم خسته ام نکرد.
به هرحال اولین قدمی که نمیشد توش تعللی کرد درس خوندن برای کنکور بود اما چطور میتونستم برای کنکور درس بخونم.کتاب تستی یک مقدار داشتم که از دوستام بهم رسیده بود اما من واقعا ضعیف بودم من هیچوقت نتونستم فرمول حفظ کنم هیچوقت اسامی رو حفظ نبودم‌.هیچی از تاریخ نمیدونم،هیچوقت فصل های آخر رو نخونده بودم و....
از همه مهمتر دانسته هام روهم فراموش کرده بودم چون بلافصل از دیپلم این تصمیم رو نگرفتم.
کاری که کردم شاید عادی به نظر برسه چرا که معمولا همه ی شروع ها قوی و قدرتمنده.
من هم سعی کردم قوی شروع کنم و مهم تر از اون صحیح شروع کنم.
بنابراین منی که هیچ وقت در طول زندگیم درس نمیخوندم و نتیجش رو هم هر سال میدیدم،اینبار باید یاد میگرفتم هر درسی رو چطور میشه مطالعه کرد پس مقاله های خیلی زیادی خوندم طوری که اونموقع فکر نکنم دیگه مقاله ای پیدا میشد که من نخونده باشم.نه تنها با دقت میخوندم،بلکه یادداشت برداری میکردم و نهایتا هم پاک نویس کردمشون.
به کمک مقاله هایی که خونده بودم و البته مهارت خودم در برنامه ریزی هایی که هیچوقت موفق به انجامشون در طول زندگیم نمیشدم،تونستم برنامه ی مناسبی برای کنکور بریزم.
اما داستان من به راحتی و شیرینی فیلم نیست که هرکی تلاش کنه موفق میشه.اینکه مدام و تند تند درس بخونی و نهایتا هم موفق بشی و...
داستان من خیلی پیچیده ت از قانون حاکم بر طبیعته.
داستان من داستان تلاش های روزانه است که نتیجه اش شکست های روزانه بود.شاید بگید حتما دلیلی داشته و یه جای کار میلنگید.بله خب خیلی جاها اشکال داشت اما پیدا کردن تک تک اونها و رفعشون خیلی سخت بود.به هر حال من اینطور شروع کردم.با تحقیق و یه برنامه ریزی دقیق و هدفی مشخص.وقتی که هر شب به اینکه چطور میشه به هدف رسید،پلن های مختلف در ذهنم شکل میگرفت.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۵۹
... Sapling

ببینید چه کاری هست که تا حالا توزندگیتون زمان زیادی رو بهش اختصاص دادین.کدوم کاره که همیشه باهاتون بوده.کدوم کاره که انجام دادنش بهتون آرامش میده.گاهی کارهایی که موقع آشفتگی به سراغشان میریم،هرچند معمولی اما میتونن خیلی مهم باشن.کارهایی هست که بهشون وابسته اید.شاید موقع فکر کردن ابتدا به سراغ کارهایی برید که خیلی کلی و معروف هستن.بعد که عمیق تر فکر کنید،کارهایی به ذهنتون میاد که در اطرافیانتون میبینید و اطرافیانتون توش مهارت دارن.اگه منفی نگر باشید اول به سراغ کارهایی میرید که توش افتضاحید و حتی ممکنه به سراغ کار هایی برید که اغلب درموردش با اطرافیان مقایسه شدید.
به هرحال رسیدن به خودتون زمان بره و نیاز به تفکر و اندیشیدن زیاد داره‌.
بگردید و پیدا کنید که اون کدوم کاره که زیاد انجامش میدید یا از بقیه بهتر انجامش میدید یا بهش وابسته شدید و...
لازم نیست به دنبال یه کار،حرفه یا مهارتی خاص،بزرگ یا پر درامد باشید.
اونی که دنبالشید میتونه یه هنر مثل نگاشتن،عکاسی،فیلم سازی،کارگردانی،گلسازی،خیاطی باشه یا حتی کار هایی مثل کمک کردن به دیگران،مطالعه،تعمیرات یا ساختن و.... باشه.
چه چیزی شمارو هیجان زده میکنه.شاید حتی پاسخی به جز بازی های کامپیوتری نداشته باشید ولی همین که پاسخی هست عالیه حتی اگه توی بازی های کامپیوتری خیلی خوب هستید چرا بهش تخصصی تر نگاه نمیکنید؟!برای مثال در همین مورد،افراد زیادی در کشور های مختلف هستند که به عنوان گیم تستر توی شرکت های بازی سازی با درآمد بالا کار میکنند.یا شاید هم بخواید بازی ای رو که دوست دارید بازی کنید رو بسازید.یا حتی کمی مثبت تر ،به فکر ساخت بازی هایی هیجانی به عنوان جایگزینی برای بازی های سخت و خشن و سردرگم باشید.
درمورد کاری که توش خوبید تحقیق کنید و نیازی نیست فقط به کشور خودتون نگاه کنید.ببینید حتی توی چه کشور هایی مهارت یا استعدادتون مهم و پرطرفداره.حتی اگه کشوری در اینمورد نبود باید خوشحال باشید چون شما میتونید از معدود موفق های این رشته یا موضوع باشید.بگردید به دنبال افراد موفق درمورد رشتتون اگه کسی نبود،شما میتونید اولی باشید.اگه افراد زیادی بود ،نیازی نیست به دنبال یک الگو باشید فقط ببینید که تصمیم دارید ازکدومشون پیشی بگیرید.به این فکر نکنید که از کدوم "میتونید" پیشی بگیرید چون هنوز هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست پس فقط به این فکر کنید که از کدام پیشی خواهید گرفت.
امیدوارم فرایند تفکر،یافتن استعداد یا مهارت و داشته ها و در نهایت کشف هدف،به درستی و کامل و زود پیش بره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۱۲
... Sapling

چند سالی طول کشید تا هدف شکل بگیره(وبلاگ هدف نه ها خودِ هدف).شاید این چند سال رو لازم داشتم تا بتونم در اعماق مغز و قلبم،درخشش هدف رو ببینم.هدف من چیزی بود که همیشه همراهم بود.از کودکی تا به الان.اونقدر باهاش بودم که هیچوقت نفهمیدم چقدر برام با ارزشه و چقدر به خاطرش راحتم.

توی این چند سالی که از درس خوندن فاصله گرفتم و تظاهر به درس خوندن میکردم و حرف و حدیث فامیل و مردم و حتی خانواده ی خودم رو به دوش میکشیدم،مدام با خودم فکر میکردم که اون چیه که من حاظرم به خاطرش کار های سخت رو انجام بدم.چیزی هست که من بخوام برای رسیدن بهش تلاش کنم یا نه؟!

فکر میکردم انگیزه چیه و چطوری خلق میشه.میدونستم تا انگیزه ای نداشته باشم قدرتی هم ندارم.برای من دوسال طول کشید تا بتونم هدفم رو پیدا کنم.در واقع خلق هدف هیچ قدرتی به من نمیداد.فایده ای نداشت.مثل شعار دادن میمونه.

دنبال یه چیز واقعی بودم‌.نمیتونستم خودموگول بزنم.اصلا و اصلا فایده ای نداشت.

بنابراین فکر میکنم هدف بر خلاف گفته های یکی از معلم هام،خلق کردنی نیست بلکه کشف کردنیه.ولی چطور میشه کشفش کرد.همه که نمیتونن چند سال مدیتیشن کنن تا شاید یه روز بتونن هدف و انگیزشون رو کشف کنن در واقع اصلا عاقلانه نیست.

راستش به اعتقاد من توی دنیا وجود هر کسی دلیلی داره.دلیل وجود شما چیه؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۴
... Sapling