هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

هدف

وقتی که همه از موفقیت هاشون مینویسن،من اینجا از شکست هام مینویسم

بعد از شکست هایی که میخوردم و توی نت به دنبال راه حل میگشتم،تنها چیزایی که پیدا میکردم یادداشت ها و تجارب کوتاه یکسری نوابغ رو میدیدم که هیچ وجه مشترکی با من معمولی نداشتن.
همیشه دوست داشتم تجاربم رو در اختیار همه قرار بدم ولی تجارب یک انسان شکست خورده چقدر میتونه با ارزش باشه؟!
هدف بزرگی هست که به خاطرش شکست های بزرگی رو تجربه خواهم کرد.داستان و احساساتم رو تا حدودی به اشتراک میگذارم.
شاید روزی همین داستان ها و احساس ها ،بشه تجربه ای برای بقیه ،اونروزی که به هدف برسم.
البته شاید هم نه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شروع» ثبت شده است

برای بار اول با این که انگیزه ی قوی ای داشتم،اما طبق معمول ،هیچ چیزی جور نمیگفت و شرایط اصلا مساعد نبود.همون شرایطی که باعث میشه به این نتیجه برسی که اصلا شروع هم اشتباه بود،اینطوری نمیشه ،تقصیر من نیست دیگه و....
طبق یادداشت های دقیقی که دارم ماه اول فقط تونستم ۴ روز تلاش کنم.
قطعا هیچ وقت شرایط مساعد نیست.همه ی برنامه دست خود آدم نیست از آب و هوا گرفته تا مشکلات و مشغله و برنامه ی تک تک اعضای خانواده ،دوستان و آشنایان.اما چیزی که مهمه اینه که از انگیزه ی من در این یک ماه کم نشد راستش خودم هم اصلا نمیدونستم که فقط ۴ روزه و فقط هر وقت که فرصتش رو پیدا میکردم طبق برنامه ام پیش میرفتم.جدا از شرایط محیطی برای خودمم هم سخت بود.من اصلا به همچین کارهایی عادت نداشتم و با با برنامه بودن و تلاش کردن هیچ آشنا نبودم.تنها چیزی که توی ماه اول بهش فکر میکردم،ادامه دادن بود و تنها چیزی که بهش فکر نمیکردم سختی کار بود.
البته بیشترین چیزی رو که در نظر میگرفتم راحتی اطرافیانم بود ولی نه تا حدی که بخوان مانعم بشن.البته که اونها هم وقتی تلاش من رو میدیدند مخالفتی نمیکردند.اما یک چیزی یهویی تغییر کرده بود و بغیر از من افراد زیادی بودند که باید بهش عادت میکردند.اون ۴ روز باعث شد که اطرافیان بدونند که من قصد انجام کاری رو دارم و خیلی کم،یکیشون کمکم کرد.به هر حال شروع آسونی بود البته خودم هم سخت نگرفته بودم تنبلی خودم هم کم بی تاثیر نبود.اما سختیش تنها ،شرایطی بود که باید تغییر میدادم و اطرافیانی که دیر عادت میکنند.
یک جمله توی صفحه ی اول دفتر برنامه ریزیم نوشته بودم:اگر در برنامه ای فوق العاده باشید اما اجرا نشود،هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.راستش خودم هم الان معنی این جمله رو نمیدونم اما ظاهرا اونموقع بهم انرژی میداد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۴
... Sapling
زندگی هر انسانی پرشده از کار هایی که باید انجام بده.بسیاری از  کار های روز مره اجباریست بسیاری از کار ها رو برای اولین بار به اجبار انجام میدیم.گاهی اوقات خودمون خودمون رو مجبور به انجام برخی کارها میکنیم.
روش هر کسی برای انجام هر کاری متفاوته چون نگاهش متفاوته و چون مغز ودر نتیجه افکار متفاوتی داره.
برخی از کا ها در شروع بسیار سخت اند و برخی در ادامه.بعضی از افراد شروع قوی ای دارند و بعضی در ادامه.اما در هر دو صورت خطر به اتمام نرسیدن وجود داره.خطری که فکر کردن بهش هر قوی ای رو سست میکنه و بسیاری از امید هارو نا امید میکنه.
کار هایی مثل رژیم در شروع بشیار سخت اند و کار هایی مثل درس خوندن شروع راحتی داره مثل ابتدای هر ترم که میتونیم نیرومون رو جمع کنیم و یا ابتدای هر سال تحصیلی و یا ابتدای هر مقطعی از تحصیل.کار من در شروع راحت بود و سعی در تجربه کردن کارهایی هم دارم که شروع سختی دارند.چطور میشه اونها رو انجام داد؟!
مهم نیست کار سختتون چیه تا زمانی که نیاز به انجام کاری داشته باشید باید به دنبال ابزاری باشید که پیدا کردنشون سخت و نگهداری از اونها سخت تره.حداقل برای من که اینطور بوده و هست.
ابزاری مثل قدرت،نیرو،امید،منبع انرژی،سرسختی،تلاش و.... .
ابزاری که همه میدونید چی ها هستند و خیلی ها هم میدونن چطور میشه بدستشون آورد اما مشکل اصلی اینه که خیلی هامون و مخصوصا خود من نمیتونیم نهایت استفاده از این ابزار هارو داشته باشیم.بعد از اینکه کسبشون کردیم شاید به طور موفقیت آمیزی بتونیم برای چند ماه ازشون استفاده کنیم اما چطور میشه به حداکثر استفاده از چنین ابزار هایی رسید.
اگر منبع انرژی ای پیدا کردیم چطور میتونیم نهایت استفاده رو ازش ببریم.
اگه تلاش رو یاد گرفتیم و درحال انجامش هستیم،چطور میشه نهایت تلاش رو به تصویر کشید.
نهایت استفاده از ابزار ها چه شکلی میتونه باشه؟! بیاید در ادامه و در ماه های آتی به برای رسیدن به پاسخ این سوال تلاش کنیم.
اگر کسی پیشنهاد یا تجربه ای داره ممنون میشم در اختیارمون بگذاره.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۰۶
... Sapling

بعد از اینکه هدفم مشخص شد دوست داشتم براش تلاش کنم و کارهایی رو که از انجام دادنشون نفرت داشتم رو انجام بدم.با اینکه میدونستم چقدر ضعیفم،دوست داشتم براش قوی بشم.
هنوز معنی جنگ و مبارزه برای هدف رو نمیدونستم.
شاید اینبار لازم بود به خاطرش وارد دانشگاه بشم ولی همیشه یه احتمال نشدن هم وجود داره بنابراین همیشه به دانشگاه به چشم پلن Aنگاه کردم و پلن Bکارش خیلی سخت تر بود.
هرچند همین دانشگاه رفتن هم کم خسته ام نکرد.
به هرحال اولین قدمی که نمیشد توش تعللی کرد درس خوندن برای کنکور بود اما چطور میتونستم برای کنکور درس بخونم.کتاب تستی یک مقدار داشتم که از دوستام بهم رسیده بود اما من واقعا ضعیف بودم من هیچوقت نتونستم فرمول حفظ کنم هیچوقت اسامی رو حفظ نبودم‌.هیچی از تاریخ نمیدونم،هیچوقت فصل های آخر رو نخونده بودم و....
از همه مهمتر دانسته هام روهم فراموش کرده بودم چون بلافصل از دیپلم این تصمیم رو نگرفتم.
کاری که کردم شاید عادی به نظر برسه چرا که معمولا همه ی شروع ها قوی و قدرتمنده.
من هم سعی کردم قوی شروع کنم و مهم تر از اون صحیح شروع کنم.
بنابراین منی که هیچ وقت در طول زندگیم درس نمیخوندم و نتیجش رو هم هر سال میدیدم،اینبار باید یاد میگرفتم هر درسی رو چطور میشه مطالعه کرد پس مقاله های خیلی زیادی خوندم طوری که اونموقع فکر نکنم دیگه مقاله ای پیدا میشد که من نخونده باشم.نه تنها با دقت میخوندم،بلکه یادداشت برداری میکردم و نهایتا هم پاک نویس کردمشون.
به کمک مقاله هایی که خونده بودم و البته مهارت خودم در برنامه ریزی هایی که هیچوقت موفق به انجامشون در طول زندگیم نمیشدم،تونستم برنامه ی مناسبی برای کنکور بریزم.
اما داستان من به راحتی و شیرینی فیلم نیست که هرکی تلاش کنه موفق میشه.اینکه مدام و تند تند درس بخونی و نهایتا هم موفق بشی و...
داستان من خیلی پیچیده ت از قانون حاکم بر طبیعته.
داستان من داستان تلاش های روزانه است که نتیجه اش شکست های روزانه بود.شاید بگید حتما دلیلی داشته و یه جای کار میلنگید.بله خب خیلی جاها اشکال داشت اما پیدا کردن تک تک اونها و رفعشون خیلی سخت بود.به هر حال من اینطور شروع کردم.با تحقیق و یه برنامه ریزی دقیق و هدفی مشخص.وقتی که هر شب به اینکه چطور میشه به هدف رسید،پلن های مختلف در ذهنم شکل میگرفت.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۵۹
... Sapling